معنی بسیار زیاد
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Abysmal, Exceedingly, Gigantic, Hugely, Measureless, Numberless, Overmuch, Supremely
واژه پیشنهادی
بسیاری
لغت نامه دهخدا
زیاد. (اِخ) ابوعمرو. رجوع به ابوعمرو شود.
زیاد. (اِخ) ابورشدین. رجوع به ابورشدین شود.
زیاد. (اِخ) ابولاس الخزاعی. رجوع به ابولاس شود.
زیاد. (اِخ) ابوالسکن. تابعی است. رجوع به ابوالسکن شود.
زیاد. (اِخ) ابن سمیه. رجوع به زیادبن ابیه شود.
زیاد. (اِخ) ابن ابی سفیان. رجوع به زیادبن ابیه شود.
زیاد. (اِخ) نام مردی کافر که رسول اکرم (ص) را به فحشاء متهم کرد و او را زیاد منکر خواندند. (از آنندراج) (از غیاث) (از شرفنامه ٔ منیری):
زین خامه ٔ دوشاخی اندر سه تا انامل
من فارد زمانم ایشان زیاد منکر.
خاقانی.
کلمات بیگانه به فارسی
بسیار
فرهنگ عمید
افزون، فراوان، بسیار،
معادل ابجد
295